بیقرار
من داغدار ذکر های آخرینم
من بیقرار خیبر و فتح المبینم
آغوش من آرامگاه صد شهید است
چشمان من زائر به رگهای برید است
من زائر مصداق های سرخ مرگم
من داغدار غنچه های برگ ، برگم
پایم درون قتله گاه فکه گیر است
قلبم میان تنگهءچزابه اسیر است
چشمان من مبهوت بستان وجفیر است
من عابد و سنگر برایم همچو دیر است
ای لاله های سرخ آه ای فاطمیون!
آه ای طلائیه، شلمچه ، آه مجنون!
رفتید ای یاران، ولی جامانده ام من
ای کاروان تنهای تنها مانده ام من
لبیک ها لبیک ها آخر کجائید؟
با حنجر مسکوت من بیعت نماید
همسنگرم بشکن حدیث غربت من
ای شمع ، الرحمن بخوان بر تربت من
من آتشی از زیر خاکستر نهانم
بر چفیه منقوش است خون دوستانم
من ماشه را بر روی دشمن می چکانم
من مادرش را بر عزایش می نشانم
من جرعه نوش ساغر روز اَلَستم
آن روز من با فاطمه (س) میثاق بستم
مولای من ، مولای من ، من با تو هستم
تنها گذارم گر تو را نامرد و پستم
***هفته بسیج ،میثاق یاران با مولا مبارک***
التماس دعا
گاهی اوقات ما آدم ها یه جوری فکر می کنیم . اصلا متوجه نمی شویم که داریم اشتباه فکر میکنیم
یعنی در اصل به نوع فکر کردن هایمان فکر نمی کنیم !!!
ای کاش می شد قبل از این که به موضوع خاصی فکر کنیم به نوع فکر کردنمان فکر کنیم.
دقت کردید گاهی سوال هایی از خودمان در فکر می پرسیم که درست نیست!
اصلا شایسته نیست به چیزهایی فکر کنیم که قشنگ نیستند.(نه در همه موارد)
با خودمان می گوییم که حالا که کسی از افکار ما مطلع نمی شود پس من می توانم به هر چیزی فکر کنم.
حتی در فکر و درون خودمان هم کار را به جایی می رسانیم که از کارهای خدا گله گذاری می کنیم.
کمی به اطراف خودمان نگاه کنیم می بینیم که کمتر کسی پیدا می شود که به اصل آفرینش یااصل تفکر فکر کند !!!
وقتی بیرون از خانه به آدم هایی که خیلی بی تفاوت از کنارشان گذر می کنیم یا از کنارمان گذر می کنند دقت کنیم
می بینیم که انگار نه انگار ما از یک خاک آفریده شدیم !! اصلا همدیگر را نمی بینیم.
ولی اگر این توانایی را داشتیم که یک عینک به چشمانمان بزنیم که می شد از درون آدم ها و افکار شان با اطلاع شد
آن وقت بود که کلی به حالِ خود و احوال دیگران می خندیدیم البته آن قدر می خندیدیم که آخرش باید اشک از روی
گونه هایمان پاک می کردیم و دیگر به هیچ چیز نمی خندیدیم.
چون می دیدم که شاید در بین ما کمتر کسی پیدا می شد که به دغدغه های این دنیا فکر نکند !!!!!
یکی در فکر قبض آب و برق یکی در فکرخرج دانشگاه بچه اش یکی در فکرقبول شدن دانشگاه(کنکور) یکی در فکر
چگونه نزول کردن یکی در فکر ریا یکی در فکر فلان گناه یکی در فکر رفیق یکی در فکر .........
کمتر کسی پیدا مشود که در فکر خدا یا امور مربوط به حق تعالئ باشد.
در واقع ما آدم ها زمانی که به گناه فکر نمی کنیم خیال می کنیم که خیلی شاه کار کردیم !!!!
نمی گوییم که باید در فکر مان فقط.......
ولی در این دوره فکر بد نکردن واقعاکار مهمی است.
واقعا کمی با خودمان خلوت کنیم ، حساب کنیم که ارزش دارد که چیزی به این مهمی خدا به ما داده و ما از آن به همین سادگی برای چیزهای بی ارزش استفاده کنیم.
کاش می شد در فکرمان چیزی جز خدا و برای خدا نبود.
به امید روزی که به غیر خدا و به جز برای خدا به چیزی فکر نکنیم.
هیچ وقت برای برگشت به آغوش خدا دیر نیست.
(التماس دعا).
بسم الله الرحمن الرحیم
شبی ساکت و دلگیر
خودم بودم و قلبی که ز غم بسته به زنجیر
و نزدیک اذان بود
و پیچیده در آفاق همه نغمهء تکبیر
همه محو تماشا
نوشتند که آن لحظه بود لحظهء شیرین اجابت
و باز است به درگاه الهی در رحمت
شدم گرم عبادت
به چشمم پر از اشک شد و روی لبانم همه سوگند
که یا رب تو رهایم کن از این وضع
و گفتم به خدا بین دعایم
که دل تنگ اذان حرم ......
همان جا که دل از سوز فراقش شده بی تاب
همان جا که زده دست به دامان زمین خوشهء مهتاب
همان وادی پاک حرم حضرت ارباب
همان جا که قدم رنجه نمودست گل یاس
طوافش کند از عشق و احساس
و دریای دو چشمش پر الماس
هما کعبهء کوچک کف العباس
همان خاک که هم بدر و احد، خندق احزاب هنین است
همان جا که زمین معرکهء عشق حسین است
خیابان بهشتی که معروف به بین الحرمین است
و گفتم به خدا بین دعایم
که دل تنگ اذان حرم عشق حسینم
اللهم الرزقنا کربلا
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
خوب نیمهءماه رجب هم که گذشت .
چقدر خودتان را به رجبیون رساندید؟
چقدر سعی کردید از غافله جانمانید؟
اصلا تا به حال فکرکردید که کجا هستید به کجا رسیدید ؟به کدام گروه رسیدی یا ازکدام گروه
جا ماندید؟
از گروه متّقین؛مومنین؛متفکرین؛شهدا؛عاشقان؛عابدان؛منتظران ازکدام جاماندید یا به کدام رسیدی؟
سعی کنید جانمانید سعی کنید نفر اول صف باشید.
نیایید در گروه جاماندگان که خیلی سخت است!!!!
زندگی بازیست***پس در این بازی نبازید
در این ماه برای همه دعا کنید.
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
ما گمشدگان ره صحرا جنونیم جامانده زهر کوی و مکانیم
از گروه عاشقان جامانده ایم در بیا بان خدا گمگشته ایم