بسم الله الرحمن الر حیم گاهی اوقات بی مقدمه قشنگ تر است. یه روز یه نفر می میره و تشریف می بره اون دنیا. نکیر و منکر تشریف می آوردند و از او سوال جواب می کند. بعد یه سری جریانات مفصل می خواهند ببرنش جهنم که شروع می کنه به سر و صدا و داد و بیداد کردن . بعد از کلی داد و بیداد می برنش نزد خدا. خدا از او می پرسد چرا این قدر سر و صدا می کنی؟ بنده جواب می دهد : ( آخه خدایا من بندهی خوبی بودم اما اینها می خواهند مرا به جهنم ببرند!) نکیر و منکر عرضه می دارند که خدایا این خیلی گناه کرده . بنده می گوید : ( خدایا اینها با من لج هستن جون من گناه نکردم اینها حرصشان گرفته و این را می گویند .) از اعضا و جوارحش سوال می شود. آنها هم به گناهکار بودن فرد شهادت می دهند. خدا می گوید : حالا چه می گویی؟؟ بنده جواب می دهد : ( خدایا ، در دنیا این اعضا و جوارح من هر خواستند گناه کنند من نذاشتم. چشمم می خواست به نا محرم نگاه کند من نگذاشتم . گوشم می خواست حرام بشنود من نمی گذاشتم . حالا می خواهند تلافی کنند.) خدا گفت : من خودم شاهدم که تو گناه کردی حال چه می گویی؟ بنده پاسخ داد(خدایا خودت در قرآن گفتی که یک شاهد برای شهادت کافی نیست .من هم خودت را خیلی قبول دارم اما اگر توانستی یکی مثل خودت را پیدا کنی که آن هم شهادت دهد من حاضرم به جهنم بروم. اما خودت گفتی که یکتا هستی.) خدا به فرشتگان می فرمایند این به خداوندی من آگاه است به بهشت ببریدش. حالا ما چقدر به خدوندی خدا آگاهیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پینوشت : این یه داستان بود ایراد نگیرید.
پینوشت : عید ولایت برهمه عشاق مبارک.
به امید ظهور دولت یار
التماس دعا
یا حق