بسم الله الرحمن الرحیم
بیاین با هم یاد اون قدیم قدیما کنیم.
یاد اون وقتهایی که ما یه کم شبیه ......بودیم.
یاد اون وقتهایی که اگر اسمی از گناه می اومد چهار ستون بدنهایمان به لرزه می افتاد.
یاد اون وقتهایی که هر چیزی برامون حرمت داشت.
.......................
حالا یه کم بیاین جلوتر
یعنی اون وقتهایی که ما گاهی اوقات شبیه ....... می شدیم.
اون وقتهایی که وقتی گناهی را می دیدیم یه کم حیا می کردیم. یاد آتیش جهنم می افتادیم.(البته گاهی اوقات)
اون وقتهایی که بعضی چیزا دیگه خیلیه خیلی حرمت نداشت.
یاد اون وقتهایی که اگر گناه می کردیم می گفتیم وای خدایا حالا چی کار کنم نکنه بندازیم تو آتیش.توبه از من و توبه پذیری ازتو.
l................
حالا بیاین تو همین زمونه
همین حالی که ما دیگه اصلا شبیه............ نیستیم.
همین حالی که چهار ستون بدنمان را پی ریزیه مفصل کردیم و حسابی ایمن سازی شدیم که نه اسمش نه شکلش نه خودش نه صد برابرش (گناه کبیره)هم که باشه ما انگار نه انگار!!!!
همین حالی که دیگه اصلا هیچ چیزی برامون حرمت نداره.
همین حالایی که دیگه به فکر این نیستیم که نکنه خدا بگه بنده ی من با این کارت ممکنه راه توبه رو برای خودت ببندی.
همین حالایی که با خودمون میگیم :خودمو عشق است و کیف و حال ، بی خیال خدا و جهنم و این حرفا ، فوقش ته تهش سوختن دیگه ، نه؟
.......................
حالا بیاین با هم بریم یه کم اون طرف تر یعنی (آینده ی نزدیک)
او زمانی که اصلا..........یعنی چی؟
اون زمانی که گناه چیه؟
اون زمانی که: یه سوال حرمت چیه ؟یعنی چی ؟ خوردنیه؟
اون زمانی که خدا!!!!!!!!!!!
اون زمانی که :ولم کنین می خوام با کله برم تو آتیش کی حرف داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
.........................
دیگه ببخشید....................
به امید ظهور دولت یار
التماس دعا
یا حق